پژمرده شدن

معنی کلمه پژمرده شدن در لغت نامه دهخدا

پژمرده شدن. [ پ َ م ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) و پژمرده گشتن. پژمردن. پژمریدن. افسرده شدن. فسردن. پژولیدن. پخسیدن. ذبل. ذبول. پلاسیدن. خوشیدن.درهم کشیده شدن. ترنجیدن. الواء. ذَب . ذَوی. کبو. کُبو. ذَأو. ذَأی. قَبوب. کدء. کُدوء :
چو پژمرده شد چهره آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب.فردوسی.چو پژمرده شد روی رنگین تو
نگردد کسی گرد بالین تو.فردوسی.رز لاغر و پژمرده شد و گونه تبه کرد
غم را مگر اندر دل رز راه گذاریست.فرخی.تا گل رخسارها پژمرده شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 295 ).

معنی کلمه پژمرده شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( پژمرد پژمرد خواهد پژمرد بپژمر پژمرنده پژمرده ) ۱- افسردن غمناک شدن . ۲- ترنجیدن خشک شدن. ۳- دگرگون شدن تبه گونه شدن . ۴- بی رونق شدن .
پژمرده گشتن پژمردن

جملاتی از کاربرد کلمه پژمرده شدن

بنفشه به هیچ وجه گرما را دوست ندارد و با گرم شدن دمای هوا شروع به پژمرده شدن و مردن می کند.
چند روز بعد، ری و ریچل به بوستون می‌رسند و در آنجا متوجه می‌شوند که گیاهان بیگانه در حال پژمرده شدن هستند و سه‌پایه‌ها به‌طور غیرقابل توضیحی در حال فروریختن هستند. هنگامی که یک سه‌پایه فعال ظاهر می‌شود، ری متوجه فرود پرندگان روی آن می‌شود که نشان می‌دهد سپرهای نیروی آن از کار افتاده است. ری به سربازانی که جمعیت در حال فرار را اسکورت می‌کنند هشدار می‌دهد و آن‌ها با استفاده از موشک‌های ضد تانک آن را ساقط می‌کنند. با پیشروی سربازان روی سه‌پایه سرنگون شده، دریچه‌ای باز می‌شود و یک بیگانه رنگ پریده و بیمار قبل از سقوط و مرگ در نیمه راه مبارزه می‌کند. ری و ریچل سرانجام به خانه والدین مری آن می‌رسند، جایی که با مری آن و رابی که به نحوی زنده مانده بودند، قرار می‌گیرند.