پوسیده شدن

معنی کلمه پوسیده شدن در لغت نامه دهخدا

پوسیده شدن. [ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب )پوسیدن. چریدن. ( در تداول مردم قزوین ) :
تازه رویم بمثل لاله نعمان بود
کاه پوسیده شد آن لاله نعمانم.ناصرخسرو.نخر. ( تاج المصادر بیهقی ). عفن. ( دهار ) ( منتهی الارب ). عفونت. ( منتهی الارب ). وهی. و رجوع به پوسیدن شود. رمة؛ پوسیده شدن استخوان. نخر؛ پوسیده شدن استخوان. لخن ؛ پوسیده شدن مغز. عفن ، عفونة؛ پوسیده شدن در نم. عطن ؛ پوسیده شدن پوست در پیراستن. ( تاج المصادر بیهقی ). قضاء؛ پوسیده شدن ریسمان بسبب دیرماندگی در زمین. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه پوسیده شدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) پوسیدن پوسیده گشتن .

جملاتی از کاربرد کلمه پوسیده شدن

عمل فلوراید تراپی یعنی کاربرد موضعی فلوراید به صورت دوره ای برای دندان‌های کودکان، به منظور افزایش مقاومت دندان‌ها در برابر پوسیده شدن می‌باشد. در روش فلورایدتراپی دندانپزشک ابتدا دندان‌ها را با برس و خمیر مخصوص تمیز می‌نماید و سپس فلوراید به صورت ژل یا وارنیش روی دندان‌ها قرار داده می‌شود. بعد از آنکه ژل بر روی دندان مالیده شد، کودک باید چند بار آب دهان خود را خالی کند ولی دهان نباید شسته شود و تا نیم ساعت بعد هم کودک نمی‌تواند چیزی بخورد یا بیاشامد.