پوست گرفتن

معنی کلمه پوست گرفتن در لغت نامه دهخدا

پوست گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) پوست کندن.

معنی کلمه پوست گرفتن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) پوست کندن .

جملاتی از کاربرد کلمه پوست گرفتن

برای تهیه بلغور یا گمنه گندم پخته را پس از خشک شدن با آسیاب خرد می‌کنند، نه به نرمی آرد بلکه به درشتی لپهٔ ماش و کوچکتر و بزرگتر. قدما از برنج کمتر و شاید سالی یک یا دو بار استفاده می‌کردند و بیشتر از غذاهایی مانند شب چره، به جای شام و پلوی بلغور یاگمنه آش بلغور همدان استفاده می‌کردند. از آنجا که نمی‌توان گندم یا جو را به مدت طولانی نگاه داشت، گندم یا جو را پس از پوست گرفتن با آب یا شیر نیم پخت کرده و سپس خشک می‌نمودند و در هاون نیم‌کوب کرده و نگاه می‌داشتند.