معنی کلمه پوزانیاس در لغت نامه دهخدا
پوزانیاس. [ پ ُ ] ( اِخ ) از خویشان خانواده سلطنتی مقدونی بعهد فیلیپ دوم پادشاه مقدونیه. وی بهمدستی پادشاه تراکیه میخواست تخت مقدونیه را تصرف کند. ( ایران باستان ج 3 ص 1194 ).
پوزانیاس. [ پ ُ ] ( اِخ ) مردی مقدونی الاصل از محل اُریس تیس از قراولان پادشاهی فیلیپ پادشاه مقدونیه. وی بعلت صباحت منظر مورد توجه پادشاه بود. اما بزودی دریافت که پوزانیاس نام دیگری نیز محبوب شاه است و از این جهت روزی بدو گفت : «ای که مردی و هم زن و همه جائی ». پوزانیاس دوم کینه پوزانیاس اول را به دل گرفت و بر آن شد که در موقع مناسب تلافی کند و همینقدر شرح قضیه را بیکی از دوستان خود آتالوس که از متنفذین دربار و برادرزاده کلئوپاتر زن جدید فیلیپ بود گفت. پس از چندی پوزانیاس دوم در جنگی که فیلیپ با ایلیری ها میکرد چون نزدیک پادشاه ایستاده بود کشته شد. وقتی این خبرمنتشر شد، آتالوس پوزانیاس اول را نزد خود طلبید و پس از آنکه او را مست کرد چند نفر از مردم رذل را برآن داشت که با پوزانیاس عمل شنیع انجام دهند. فیلیپ چون این خبر را شنید سخت برآشفت ولی چون آتالوس تازه با قشون به آسیا رفته بود و او را لازم داشت و بعلاوه خویش وی بود وی را تنبیه نکرد اما عطایائی به پوزانیاس داد و رتبه او را در میان مستحفظین بالا برد. غضب پوزانیاس فروننشست و تصمیم کرد که نه تنها آتالوس را مجازات کند بلکه از کسی که احقاق حق نکرده است یعنی فیلیپ نیز انتقام بکشد و پس از آنکه از هرموکرات سوفسطائی استاد خود سوءالی مبنی بر کیفیت بدست آوردن شهرت کرد و او فهماند که نام کشنده مردی بزرگ همدوش نام مقتول جاویدان خواهد ماند، بر تصمیم خود راسخ تر گردید و برای اجرای نقشه خویش موقع بازیها را مناسب دید و پس از آنکه اسبهائی قبلا نزدیک دروازه شهر آماده ساخت و قمه ای در زیر لباس بکمر آویخت بخیابان های نمایشگاه درآمد و هنگامی که فیلیپ بدوستان خود امر پیشروی میداد و قراولان را بازپس ماندن میفرمود تا تنها وارد تآتر شود پوزانیاس دوید و قمه را در پهلوی شاه فروبرد و فیلیپ بیفتاد و در حال بمرد. قاتل بی درنگ فرار کرد اما پردیکاس و رفقای او که بتعقیب پوزانیاس پرداخته بودند رسیدند و ضرباتی بر او زدند که از آن درگذشت. ( ایران باستان ج 2 ص 1208 و 1209 ).