پور زال

معنی کلمه پور زال در لغت نامه دهخدا

پور زال. [ رِ ] ( اِخ ) مراد رستم است. پهلوان داستانی معروف :
نگهدار جان باش از پور زال
بجنگت نباشد جز او کس همال.فردوسی.بدانکار خوشنود شد پور زال
بزرگان که بودند با او همال.فردوسی.چونزد ده و دو رسانید سال
برافراخت یال یلی پور زال.فردوسی.پور تو فردا بگرید بر سر گور تو زار
گر تو امروز از دلیران همسری با پور زال.معزی.اگر پیر زالی و گر پور زال.سعدی.

جملاتی از کاربرد کلمه پور زال

منم رستم زابلی پور زال نه هنگام خوابست و آرام و هال
به پیر زال جهان دل مده که در همه عمر نبوده است دمی پور زال ازو دلشاد
در بر اوکمترست از پیر زالی پور زال او زکین‌گر بهر هیجا جای بر یکران‌کند
هر یک بصفدری و بگردی و پهلوی از پور زال برده سبق روز کار زار
چو شد گفته فرمان دهد پور زال ازین پنج گونه برآرم دمار
گاه رادی زی تو یکسانست کاه و سیم و زر گاه مردی از تو ترسانست پور زال زر
شود کشته بر دست او پور زال به پروین برآرد ازین رزم یال
بر غزا چو شد نوبت پور زال دستانست بر فنا چو شد هنگام عارفیست سبحانی
نشست از بر تخت زر پور زال ابا بازوی شیر و با کتف و یال
گر حریفی از دمادم سر بپیچاند رواست بر کف من نه، که پور زال به شبدیز را