پهلوان یزدی

معنی کلمه پهلوان یزدی در لغت نامه دهخدا

پهلوان یزدی. [ پ َ ل َ ی َ ] ( اِخ ) پهلوانی در دربار ناصرالدین شاه که بر دیگر پهلوانان غالب آمد.
پهلوان یزدی. [ پ َ ل َ ی َ ] ( اِخ ) ابوالبشر. دجال. ابوالبشر پهلوان بن شهر مزن بن محمدبن بیوراسف ( کمارأیته بخطه هکذا فی آخر شرح المصابیح للبغوی ) الیزدی دجال کذاب ، زعم انه سمع من شخص لایعرف بعد السبعین و خمسمائة صحیح البخاری قال اخبرنا الداودی. ( تاج العروس ).

معنی کلمه پهلوان یزدی در فرهنگ فارسی

پهلوانی در دربار ناصرالدین شاه که بر دیگر پهلوانان غالب آمد

جملاتی از کاربرد کلمه پهلوان یزدی

اتابک اعظم به ابراهیم حلاج یزدی که در میان دستان حسین گلزار بود نهیب می‌زند: «برخیز پهلوان برخیز!» اما یزدی دیگر توانی برای رهانیدن خود نداشت. ناصرالدین شاه از جایگاه مخصوص به بیرون آمده و سراسیمه فریاد می‌زند: «کرمانشاهی رهایش کن!» اما او چون که کرد بود و فارسی نمی‌دانست و به زبان کردی تسلط داشت به فرمان شاه بی‌اعتنایی کرده و با یک تکان شدید پهلوان یزدی را که خود را سراسیمه به طرف تخت اتابک اعظم کشانده بود و پایه‌ی تخت اتابک اعظم را گرفته بود به سمت میدان کشتی کشیده و همزمان تخت اتابک اعظم و همراهانش را سرنگون میکند و آنها به درون حوض میدان ارک می‌اُفتَند و فراشان شاه با دیدن این صحنه به حسین گلزار حمله‌ور شده و او را زخمی می‌کنند.
در مراسم سلام نوروزی سال ۱۲۵۳ میدان ارک تهران حسین گلزار با ابراهیم حلاج یزدی پهلوان بزرگ تهران در حضور ناصرالدین شاه به کشتی پرداخت. سرانجام چون کشتی نزدیک به چهار ساعت به طول انجامید و پشت هیچ کدام به خاک نرسید، داوران مسابقه، کشتی را متوقف و پهلوان یزدی را برندۀ اعلام کردند.