پهلوان زاده

معنی کلمه پهلوان زاده در لغت نامه دهخدا

پهلوان زاده. [ پ َ ل َ / ل ِ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) زاده پهلوان. فرزند پهلوان. از نسل پهلوان :
نگهبان برو کرد پس چند مرد
گو پهلوان زاده با داغ و درد.دقیقی.چنان پهلوان زاده بی گناه
ندانست رنگ سپید از سیاه .فردوسی.که ای پهلوان زاده پرهنر
ز گردان کیهان برآورده سر.فردوسی.بپرسید چون دید روی هجیر
که ای پهلوان زاده شیرگیر.فردوسی.که ای پهلوان زاده بچه شیر
نزاید چو تو زورمنددلیر.فردوسی.که ای پهلوان زاده بی گزند
یکی رزم پیش آمدت سودمند.فردوسی.اگر پهلوان زاده باشد رواست
که از پهلوان این دلیری سزاست.فردوسی.پس آگاهی آمد بکاوس کی
از آن پهلوان زاده نیک پی.فردوسی.که چون بودی ای پهلوان زاده مرد
بدین راه دشوار با باد و گرد.فردوسی.

جملاتی از کاربرد کلمه پهلوان زاده

چو خسرو رخ پهلوان زاده دید دل از خرمی در برش بردمید
چوآگه شد از لشکر سرفراز وزآن پهلوان زاده رزمساز
زبانشان شب و روز پر آفرین بدان پهلوان زاده پاک دین
یکی نامه درون این چنین کرد یاد که ای پهلوان زاده با نژاد
چه افتاد مر پهلوان زاده را نباید به غم جان آزاده را
چنین گفت خسرو در آن انجمن که ای پهلوان زاده پیل تن
بدان پهلوان زاده پرهنر ز دشمن ربوده به شمشیر سر
به برزوی شیراوزن آواز داد که ای پهلوان زاده پاک زاد
گهی پهلوان زاده پرهنر به پیکان فکندی دل گورنر
خانه پهلوان زاده مربوط به دوره قاجار است و در کاشان، خیابان آیت ا کاشانی، محله طاهر و منصور، کوچه سرو واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۷۷۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
نباشد بجز پهلوان زاده ای و یا بی نیازی کیان زاده ای