معنی کلمه پندو در لغت نامه دهخدا پندو. [ پ َ ] ( اِ ) جرجیر. ککژ. ککج. ایهقان. انداو. تره تیزک. کیکیز. کیکش. شاهی. تندک. تره تندک. حرف. خردل فارسی.پندو. [ پ ِ ] ( اِ ) در فرهنگ شعوری ( ج 1 ص 261 ) بمعنی آواز آب و کنه آمده است. لکن بفرهنگ شعوری اعتماد نمیتوان کرد.
جملاتی از کاربرد کلمه پندو که تا بردند بر خصمان شبیخون بنشنیدند ازیشان پندو افسون گهر پندو گوینده گوهر فروش اگر مشتری نیست بنشین خموش بنامه بسی پندو اندرز بود بتوبیخ و آزرم و گفت و شنود