پنج روزی
معنی کلمه پنج روزی در فرهنگ فارسی
اندرگاهان پنجی
جملاتی از کاربرد کلمه پنج روزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
عمر دنیا پنج روزی بیش نیست غافلست آنکس که پیش اندیش نیست
با مَی و شاهد به پایان میبرند اهل نظر پنج روزی کاندرین منزل اقامت میکنند
چو پنجاه سالت برون شد ز دست غنیمت شمر پنج روزی که هست
بخواهم به کنج عبادت نشست که دریابم این پنج روزی که هست
ای توانگر نعمت دادن مدار از خود دریغ نیستی چون پنج روزی بیشتر مهمان خویش
روزِ بازارِ جوانی پنج روزی بیش نیست نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را
غنیمت دان به گرما رختی از کتان چو میدانی که بیش از پنج روزی رونق کتان نمیماند
اگر من پنج روزی بالضروره براه ناسزائی میزدم پی