پنج تیر

معنی کلمه پنج تیر در لغت نامه دهخدا

پنج تیر. [ پ َ ] ( اِ مرکب ) نوعی تفنگ که پنج فشنگ خورد.

معنی کلمه پنج تیر در فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی تفنگ که پنج فشنگ خورد .

جملاتی از کاربرد کلمه پنج تیر

دسته شکارچیان به همراه لاین سگ غول‌پیکر بار دیگر برای شکار الدبن راهی جنگل می‌شوند. لاین با خصومتی مثال زدنی الدبن را دنبال می‌کند و بون هوگنباک در فاصله‌ای نزدیک از الدبن پنج تیر را به خطا می‌زند و پس از تعقیب کوتاهی جنرال کامپسن فقط موفق می‌شود الدبن را زخمی‌کند. خرس با ردی از خون به سمت جنگل فرار می‌کند و شکارچیان به کلبه بازمی‌گردند. ذخیره ویسکی تمام شده‌است و هوا به شدت سرد است. جنرال کامپسن تصمیم می‌گیرد بون را برای آوردن ویسکی به ممفیس بفرستد و برای اینکه بون تا زمان بازگشت ته بشکه‌های ویسکی را بالا نیاورد اسحاق را به همراه او راهی می‌کند.
حسن زیرک در پنج تیر سال ۱۳۵۱، برابر با ۲۶ ژوئن ۱۹۷۲ در سن نزدیک به ۵۱ سالگی در بیمارستان بوکان به‌علت سرطان کبد درگذشت و در قبرستان بوکان دفن شد، اما بعد از چند روز بنا به وصیت خودش، نبش قبر شد و در دامنهٔ کوه نالشکینه به خاک سپرده شد.