جملاتی از کاربرد کلمه پناه جان
در پناه جان جانبخشی توی کشتی اندر خفتهای ره میروی
ای بشنیده آه جان باده رسان ز راه جان پشت دل و پناه جان پیش درآ چو شیر نر
دگر کسان ز رقیبان دوست بگریزند پناه جان نزاری جواز بوّاب است
اگر چه حسن تو ما را پناه جان و دل است مبین در آئینه و حسن را پناه مکن