پشمان

معنی کلمه پشمان در لغت نامه دهخدا

پشمان. [ ] ( اِخ ) ناحیه ای است کوچک مرکب از هفت قریه در جنوب غربی صوفی لو از سنجاق دده آغاج از ولایت ادرنه. ( قاموس الاعلام ترکی ).

جملاتی از کاربرد کلمه پشمان

برآنم که او زین پشمان شدست وزین رفتنم سوی درمان شدست
که گردد ز تو دین ودنیا هلاک پشمان شوی گردی اندوهناک
اگر با من اکنون تو پیمان کنی سر از جنگ جستن پشمان کنی
هم بدان آینه پشمان توان دیدن عیان تاجل خر را چه مظهر یاعبائی را چه روست
نخواهیم و نکنیم ازین پس رها که پشمان به بیند بیکره بما