پشت بست

معنی کلمه پشت بست در لغت نامه دهخدا

پشت بست. [ پ ُ ب َ ] ( اِ مرکب )گلیمی یا شالی که برزیگران و باغبانان چیزی در آن نهند و بر پشت بندند. ( برهان قاطع ). || گلیمی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید :
ستی پس پشت پشت بستی بستست
پیش بستی ستی بسی بنشست است.عنصری ( از لغت نامه اسدی ).

معنی کلمه پشت بست در فرهنگ فارسی

( صفتاسم ) ۱- گلیمی یا شالی که برزیگران و باغبانان چیزی در آن نهند و بر پشت بندند . ۲- گلیمی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید .

جملاتی از کاربرد کلمه پشت بست

آنکه داشت آهن همه بر پشت بست وین بدان پر حواصل بر نشست