پسر عم
معنی کلمه پسر عم در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پسر عم
تختی که نه فرمان او فرازد حاشا که پسر عم دار باشد
همه کوفیان ازتو برگشته اند پسر عم راد تو و را کشته اند
برخیز و ببر پیوند از خویش وزن و فرزند نه یاد برادر کن نه یار پسر عم باش
نخستین پسر عم والا گهرش که خاک رهش بود دیهیم عرش
وی گفت: به خانه بازگشتم و آنچه دیده بودم، بدان دخترک باز بگفتم. گفت: وی پسر عم من است. گفتم: ای فلان، میهمان را حرمتی است.
سوار دین پسر عم پیمبر شجاع صدر صاحب حوض کوثر
شیر یزدان پسر عم نبی زوج بتول هست کافر به یقین آنکه به او دارد شک
به دولت تو که نه من پسر عم اینم به افسر توکه نه من برادر آنم
داماد و پسر عم و برادر بجز او کیست سالار رسل را به کمالات و هنر بر