پس افکند. [ پ َ اَ ک َ ] ( ن مف مرکب ) پس اوگند. پس افگند.ذخیره. پس افتاده. پس انداز. اندوخته. مانید. یخنی : هم بعلم خودش بده پندی [ کذا ] که ندارد جز این پس افکندی.اوحدی.|| میراث. ( برهان قاطع ).
معنی کلمه پس افکند در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ذخیره اندوخته پس افکندن پس انداز پس او گند . ۲- آنچه از اقساط بدهی و قرضی در موعد خود پرداخت نشده باشد.
جملاتی از کاربرد کلمه پس افکند
علم کرد چون شیر شمشیر را پس افکند آن دشت نخجیر را
ز عمر چونکه پس افکند نیست جز عمرم بخیره عمر گرامی چرا کنم تضییع ؟
سر جملۀ حاصل چو بر اریم ز عمر جز عمر پس افکند نداریم ز عمر
عتابها ز پس افکند و صلح پیش آورد حدیث حاسد نشنید و زان من بشنید