معنی کلمه پریشان گفتن در لغت نامه دهخدا پریشان گفتن. [ پ َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) هذیان گفتن. هجر. یاوه گفتن. بیهوده گفتن. یافه سرائی کردن. پراکنده گفتن. باطل گفتن : گفت چندان مبالغه در وصف ایشان بکردی و سخنهای پریشان بگفتی. ( گلستان ). و من بعد پریشان نگویم. ( گلستان ).
جملاتی از کاربرد کلمه پریشان گفتن همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که: فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قبالهٔ فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین.