پریشان بودن
معنی کلمه پریشان بودن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پریشان بودن
با پریشان بودن عاشق خود او را دل خوش است نیست عاشق هرکه میجوید فراغ خویشتن
چون شنیدم این خبر پژمرده گشتم عقل گفت بیخبر زین واقعه جای پریشان بودن است
زلف را گو فکر جمعیّت کند تا کی چنین خود پریشان بودن و ما را پریشان داشتن
غم ایّام چه بودی همه با من بودی که پریشان بودن به که پریشان دیدن
مایه جمعیت خاطر، پریشان بودن است واعظ ما را بگو جان تو بی جان زری!