پری داری

معنی کلمه پری داری در لغت نامه دهخدا

پری داری. [ پ َ ] ( حامص مرکب ) چگونگی پریدار : و عبادتی آغاز نهاد و دعوی پریداری کردیعنی جنیان با او سخن میگویند. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه پری داری در فرهنگ فارسی

کیفیت و حالت پری دار پری داشتن جن داشتن .

جملاتی از کاربرد کلمه پری داری

گفتمش رخ چون پری داری وچون زنجیر زلف گفت اگر دانسته ای هست این چنین دیوانه باش
اگر یک قطره خون داری اگر مشت پری داری بیا من با تو آموزم طریق شاهبازی را
هم دم دیو به از مونس خود ، خود بودن آدمی نیست حقیقت که پری داری نیست
پندار کامشب شب پری یا در کنار دلبری بی‌خواب شو همچون پری تا من پری داری کنم