پرستم
معنی کلمه پرستم در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پرستم
ز بخت بد مسیحی خر پرستم نیامد یک جوی طالع به دستم
پری پیکر بت عیسا پرستم به یک نظاره دل بردی ز دستم
ز موی پیریام گمراهی دل کم نمیگردد نمک را دیدهٔ غفلت پرستم خواب میسازد
گر توگوئی بت پرستم بت پرستی میکنم ور توسازی نیستم دعوی هستی می کنم
ای بت ترسا چو صنعان عاقبت بت پرستم کردی از زنار خود
آفتابی و منت ذره ی خورشید پرستم آه اگر بر سرم آیی ز پی بنده نوازی
اهلی مرا زعشق جوانان گزیر نیست من پیر بت پرستم و این پیشه من است
شد دیدهات زهر چه بجز دوست لایرون یعنی ترا پرستم و خواهم ترا بعون
سرخوش از باده الستم من فاش گویم علی پرستم من
رسیدم تا بمنزل حق پرستم حقیقت دید من عهد الستم