وگرت. [ وَ گ َ رَ / وَ گ َ ] ( حرف ربط + ضمیر ) ( از: و + گر، مخفف اگر + ت ) مخفف و اگر تو را. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : وگرت خنده نیاید یکی کنند بیار ویک دو بیتک از این شعر من بکن بکنند.ابوالعباس عباسی ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).
معنی کلمه وگرت در فرهنگ فارسی
مخفف و اگر ترا
جملاتی از کاربرد کلمه وگرت
مبال اگرت فزاید زمانه مال و منال وگرت نیز بکاهد منال و مال منال
بمشو غره پرستش بمده ریش به دستش وگرت شاه کند او که توی یار یگانه
هر نهان بر تو عیانست گرت بینش هست وگرت نیست چه پنهانی و چه پیدائی
به دو زلف طوق دارت، نه یکی که صد به هر خم وگرت هزار باشد، همه در گلوی من کن
گوهر شکن کسی وگرت آب شرم بود ز آن گوهرین دو آتش گویا چه خواستی