وگر

معنی کلمه وگر در لغت نامه دهخدا

وگر. [ وَ گ َ ] ( حرف ربط مرکب ) ( از: و + گر ) مخفف و اگر :
وگر بر سر آید ده وپنج روز
تو گردی شهنشاه گیتی فروز.فردوسی.منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر.حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 168 ).

معنی کلمه وگر در فرهنگ فارسی

واگر .

جملاتی از کاربرد کلمه وگر

نه بیند صبا رنگ گل با رخ تو وگر نیز، بیند به روی تو بیند
بگیردت به یَدِ قدرت و کند محبوس وگر چنانک ندانی کجا، بسجن سعیر
صلاحی در فساد کفر دارد صاحب حکمت وگر نه هر چه باطل شد برو سهلست بطلانش
که گر فلک کندم استخوان تن همه خون وگر به تیر شهابم هدف کند پیکر
گر دهد بوسه‌ای وگر ندهد اندر آن صد غم دگر گیرد
در اسمک‌داونهفته بعد جان سینا درخواست ریمچ با بری وایت کرد اِی جِی استایلز هم گفت وگر اینطور هست من هم بعد از رویال رامبل درخواست ریمچ نکرده‌ام و حالا در خواست ریمچ می‌کنم شین مک ماهون هم مسابقه ای ۳ نفره بین اِی جِی استایلز، بری وایت و جان سینا در مین اونت اسمک‌داون ترتیب داد که در آخر ان مسابقه اِی جِی استایلز به جان سینا استایلز کلش زد و بری وایت به اِی جِی و جان سینا فینیشر زد و برنده شد.
اگر بجیحون اندر شوید چون ماهی وگر بگردون بالا روید چون اختر
حساب زندگانی نیست روزی کز درت دورم وگر خود مرگ باید هم به خاک آن زمین باری
در آبی چنان کشتی آسان نرفت وگر رفت بی ره شناسان نرفت
که در پی میانش ببرم به تیغ وگر داستان را برآید به میغ
گر این از شمس تبریز است زهی بنده نوازی‌ها وگر از دور گردون است زهی دور و زهی دوران