ونان

معنی کلمه ونان در لغت نامه دهخدا

ونان. [ ] ( اِخ ) دهی است جزو دهستان وزوا از بخش دستجرد شهرستان قم واقع در 9 هزارگزی قاهان. موقع طبیعی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنه آن 602 تن. آب آن از قنات و در بهار از رود محلی و محصول آن غلات ، بنشن ، باغات و انواع میوه جات سردسیری و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

معنی کلمه ونان در فرهنگ فارسی

ده دهستان روزوا بخش دستجرد شهرستان قم استان مرکز . در ۱۸ کیلومتری شمال دستجرد. کوهستانی سردسیر ۶٠۲ تن سکنه دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه ونان

بهتر تن محتاج آب ونان شوی ز آن رهین منت دونان شوی
روز وشب در طلب جامه ونان مضطربست خواجه را فکر معاشست، نه تدبیر معاد
می توان تااز قناعت سنگ بستن برشکم روز و شب چون آسیا درفکر آب ونان مباش
فربه مساز لقمه تن رابه آب ونان آخر به تنگی دهن گور می نگر
این مراسم که ریشه‌ای چند هزار ساله دارد، توسط اجراکنندگانی انجام می‌شود که همگی متعلق به طبقهٔ زیردستی در طبقه‌بندی اجتماعی کاست، من‌جمله «مالایان، ولان، ونان و پروانان» هستند.
به آه فقیران بی آب ونان به تیمار اندوه بیچارگان
غم جان فزایت غذای دلست تن اشکمی آب ونان را بود
به این جانی که هرجا نور ز زورآب ونان دارد نخواند مردمت مردم نداند بخردت دانا
بگذر ار تن تا نخواهی آب ونان نه شوی محتاج دونان بهر آن
سیم را ببستند بی آب ونان ببستند در را به بیچارگان
آن یکی گفتا که جان به از زرم رفتم اینک سوی شهر ونان خرم