وقاص. [ وَق ْ قا ] ( ع ص ) گردن شکننده. ( غیاث اللغات ). || جنگجو. ( غیاث ) ( آنندراج ). وقاص. [ وَق ْ قا ] ( اِخ ) سعد وقاص. از سرداران معروف عرب که در جنگ قادسیه سردار لشکر اسلام بود : گزین سعد وقاص را با سپاه فرستاد تا رزم جوید ز شاه.فردوسی.رجوع به سعد وقاص شود.
معنی کلمه وقاص در فرهنگ فارسی
گردن شکننده جنگجو
جملاتی از کاربرد کلمه وقاص
یعقوبی معتقد است که عبیدالله، ابولؤلؤ و زن و دخترش را کشت. منابع زیادی حاکی از آن هستند که وی همچنین با بردههای ایرانی مدینه و حتی برخی از مهاجرین نیز درگیر شد. منابع معتقدند که عبیدالله از سلامت روحی و روانی چندانی برخوردار نبوده است و شخصیتی مذموم در خانواده عمر بوده (گفته میشود یک بار عمر، عبیدالله را به خاطر نوشیدن شراب، حد شرعی زد). با این وجود، عمل عبیدالله خلاف شرع تلقی میشد و وی نزد سعد ابن ابی وقاص مدتی بازداشت بود. با این حال عموماً رفتار او را قتل شمردهاند و نه قصاص. زمانی که عبیدالله را بازداشت کردند، تهدید کرد که تمام اسیران خارجی مدینه و برخی از مهاجران و انصار را خواهد کشت.
مهمترین استادان او در اصول، فقه و ادبیات عرب، شیخ صالح بن عبد العزیز بن عبد الرحمن بن حسن بن الشیخ محمد بن عبد الوهاب، شیخ، محمد بن عبداللطیف بن عبدالرحمن آل الشیخ، شیخ محمد بن ابراهیم بن عبداللطیف آل شیخ سعد بن حمد بن عتیق القاضی، حمد بن فارس و امام محمد امین شنقیطی و شیخ عبدالرزاق عفیفی بودند. وی در محضر سعد وقاص البخاری تجوید قرآن را آموخت.
یکی قصه بنیوش اگر عاقلی زسعد ابن وقاص خصم علی (ع)
عمر هنگام مرگ، علی بن ابیطالب، ابن عوف، طلحه، عثمان، سعد وقاص و زبیر را دعوت کرد و ایشان را شورایی برای تعیین خلیفه از میان خودشان قرار داد.
سعد بن ابی وقاص در کوفه بنای عمارت عالی نهاد و از آن مکان، متصرفات آن حدود را اداره میکرد. در همین هنگام، شکایات متوالی از «سعد»، نزد عمر شد و بالاخره خلیفهٔ دوم امر داد قصر کوفه را ویران سازند و سعد را احضار کرده، عمّار پسر یاسر را به جای او گماشت. عزل سعدبن ابیوقاص، یزدگرد را به این خیال انداخت که متصرفات از دست رفتهٔ خود را مجدداً به چنگ آورد و همینطور سرداران عرب، که همواره مایل بودند از اوضاع آشفته ایران استفاده کنند و غنایم بیشتری بهدست آورند، خلیفه را آماده کردند.
بعد از این فتح سعد بن ابی وقاص میخواست یزدگرد را تعقیب کند ولیکن عمر به او نوشت که «میانرودان برای اعراب کافی است و کاش مابین میانرودان و ممالک آنطرف کوهها (مقصود کوههای زاگرس است) سدی بود که نه ایرانیها میتوانستند از آن بگذرند و نه اعراب.» بنابراین در سال ۱۶ هجری یا ۶۳۷ میلادی، سعد به تسخیر شهرهای دیگر میانرودان پرداخت و کاملاً موفق شد.
نبرد قادسیه (عربی: معركة القادسية) نبردی است که در شوال سال ۱۵ هجری قمری برابر با نوامبر ۶۳۶ میلادی میان سپاه خلیفه دوم عمر بن خطاب به فرماندهی سعد بن ابی وقاص و سپاه ساسانی به فرماندهی رستم فرخزاد در ناحیهٔ قادسیه رخ داد و مسلمانان پس از چهار روز نبرد سخت و شدید توانستند در مقابل سپاه ساسانی پیروز شوند. در این نبرد درفش کاویانی، با غنائم بسیار دیگری به دست مسلمانان افتاد و برخی از فرماندهان لشکر ساسانی از جمله رستم فرخزاد، بهمن جادویه و بندوان نیز کشته شدند.
وقتی سعد ابن ابی وقاص بر مدائن دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید. نامه به عمر بن خطاب نوشت و در باب این کتابها دستوری خواست. عمر در پاسخ نوشت که آن همه را به آب افکن که اگر در آنچه در آن کتابها هست سبب راهنمایی است خداوند برای ما قرآن فرستاده که از آن راهنمایندهتر است و اگر در آن کتابها جز مایهٔ گمراهی نیست خداوند ما را از شر آن در امان داشتهاست. ازین سبب آن همه کتاب را در آب یا آتش افکندند (زرینکوب، دو قرن سکوت ص ۱۰۶)(ابنخلدون، مقدمه چاپ مصر ص ۶–۲۸۵).
در نزدیکی شهر مدرن خبر، آثار شهر قدیمی خبر به چشم میخورد. این آثار در ۶ کیلومتری مسجد سعد پسر ابی وقاص واقع شدهاست. همچنین آثار دو چاه آب به نامهای «برکه الخلفاء» و «برکه أم جعفر» معروف است. این دو چاه دارای آب کمی هستند و آبشان بسیار شیرین است.
تپه سعد وقاص ۲ مربوط به سدههای اولیه و میانه دورانهای تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان نهاوند، بخش مرکزی، دهستان طریق الاسلام، ضلع شمالی روستای سعد وقاص واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۳۶۸۵ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
عمر با جراحتی که دیده بود، در بستر مرگ قرار گرفت اما تمایلی به انتخاب جانشین پس از خود نداشت. وی شورایی را برای انتخاب خلیفه بعدی تعیین کرد. اعضای این شورا علی بن ابیطالب، عثمان بن عفان، عبدالرحمن بن عوف، زبیر بن عوّام، طلحة بن عبید اللّه و سعد بن ابیوقاص بودند. اما طلحه غائب بود که به نظر مادلونگ سعد بن ابی وقاص نمایندهٔ رسمی وی در این شورا بود. متن تاریخی وجود ندارد که عمر خواسته باشد کسی را میان شورایی که برای جانشینیاش ترتیب داده بود انتخاب کند.