وفادار ماندن

معنی کلمه وفادار ماندن در لغت نامه دهخدا

وفادار ماندن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) در دوستی ، زناشوئی یا خدمت به مردم صادق و صمیمی ماندن. ( فرهنگ فارسی معین ): آن زن در تمام مدت عمر به شوهرش وفادار ماند.

معنی کلمه وفادار ماندن در فرهنگ فارسی

(مصدر ) در دوستی زناشویی یاخدمت بمردم صادق و یا صمیمی ماندن : (( آن زن در تمام مدت عمر بشوهرش وفادار ماند. ) )

جملاتی از کاربرد کلمه وفادار ماندن

۳ـ وفادار ماندن برخی از حکام و اعیان محلی به دولت مرکزی و حمایت مردم برخی از شهرها از قشون اعزامی برای سرکوب غریب‌شاه، در نتیجه عدم همبستگی کامل مردم گیلانات در جریان قیام علیه دولت شاه‌صفی.
یوگنی آنگین پیش تاتیانا دَم از عشق و عاشقی می‌زند. امّا گذشته برنمی‌گردد و تاتیانا که بواسطه عزّت نفس و خویشتنداری اش، محبوبترین زن آثار روسی است، سفره دلش را باز می‌کند و می‌گوید سایه آن کشش در یاد من باقی است، امّا به شرافت خودم پایبندم و می‌خواهم به عهد ازدواجی که بسته‌ام وفادار بمانم. هیچ‌کس مرا به وفادار ماندن به زندگی کنونی‌ام مجبور نکرده و خودم با اختیار آن را برگزیده‌ام. عشق فرزند آزادی است و با اجبار بیگانه‌است.
در سال ۱۹۷۵ حتی روابط میان ارامنه نزدیک‌تر شد چنان‌که در طی جنگ داخلی لبنان در جهت پیمان بی‌طرفی مثبت، ناگزیر به وفادار ماندن به هم شدند تا بر نیروهای مخالف غلبه یافته و حتی‌الامکان ارامنه را به دور از تعارضات میان لبنانی‌ها نگاه دارند.