وعم

معنی کلمه وعم در لغت نامه دهخدا

وعم. [ وَ ] ( ع اِ ) خط کوه که مخالف سائر رنگ آن باشد. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، وِعام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || ( مص ) اَنْعِمی گفتن ، یعنی خوش باش گفتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

جملاتی از کاربرد کلمه وعم

چو باب وعم خزاین کرد خالی ز مال و نعمت موزون و معدود
ای بر حشم و رعیت خویش خال وعم مهربان دیگر
پایش از رفتار و دست ازکار ماند اوفتاد وعم امجد را بخواند
این برق نجابت که جهد از گهر من مدح است ولی گوهر ذات اب وعم را