معنی کلمه وصیفت در لغت نامه دهخدا
تا چندروز دیگر از آن هر وصیفتی
بر خویشتن به کار برد درّ شاهوار.فرخی.نشان جلاجل و خلخال دارد و عجب است
وصیفتان را باشد جلاجل و خلخال.فرخی.و رجوع به وصیفة شود.
وصیفة. [ وَ ف َ ] ( ع ص ، اِ ) کنیزک خرد. ( مهذب الاسماء ). مؤنث وصیف ، به معنی خدمتگار. خدمتگاری که دختر یا کنیز بود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، وصائف. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ).