وشب. [ وَ ] ( ع ص ، اِ ) هر چیزی ردی و گنده و سطبر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). غلیظ. ( اقرب الموارد ). || گروه مردم از هر جنس. ج ، اوشاب. ( ناظم الاطباء ). وشب. [ وِ ] ( ع اِ ) یکی اوشاب است و اوشاب به معنی گروه مردم از هر جنس ، و آن مقلوب اوباش است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به مدخل قبل شود.
معنی کلمه وشب در فرهنگ فارسی
یکی اوشاب است و اوشاب بمعنی گروم مردم از هر جنس و آن مقلوب اوباش است
جملاتی از کاربرد کلمه وشب
تا ز اوراق روز وشب نرود رقم خامۀ قضا و قدر
روز وشب همچون مگس با انگبین با چو تو شیرین لبان دارند کار
مردم در کنار آب روان خیمه میزنند وشب در آن منطقهٔ زیبا وشاعرانه با خانوادههایشان به سر میبرند و گوشت وکباب بریان میکنند وکسانی نیز در منطقهٔ زیبا «خریمه» با دعوت دوستان خود به آنجا مقدم ایشان را گرامی میدارند.
سال ها بسته بدم لب پی ذکرش چون میم روز وشب بود قدم خم به رکوعش چون دال
مهر وسپهر وروز وشب ومردم ونبات ابداع کرده حکمتش اندر جهان چشم
چنین داد پاسخ که جوینده مرد دوان وشب و روز با کار کرد
ساکن روستای «قلعه چه» در مجاورت منطقه تاسوکی زندگی میکردند. قلعه مذکور در میان منطقه ریگزاز واقع بوده که حصار مستحکمی به نظر میآمدهاست. بدین گونه که رعایا از ترس مالیات وزورگویی خوانین، نمیتوانستند فرار کنند. چون در صورت رفت وآمد، اثر پاه روی ماسهها باقی میمانده و به این ترتیب قضیه لو میرفتهاست. بنابراین تعدادی از رعایا کفشهای دستساز به نام چپتی درست کرده و وارونه به پاهیشان میبندند وشب هنگام فرار میکنند. و به این ترتیب به کیخاهای چپتی معروف شدند.
تو آن نبودی که روز وشب بدی طالب من آن نبودم کت سال و مه بدم مطلوب
چرخ گویا دردل از من کینه دیرینه دارد ور نه روز وشب چرا خواهدچنین زار و فکارم
راه باطل پیش گیرد روز وشب وز جدل ماند میان سوز تب
گفت هستم حق طلب در روز وشب مرد گفتش من همین دارم طلب
وگفت: روز وشب گه بیست وچهار ساعتست مرا یک نفس است و آن نفس از حق و با حقست دعوی من با خلقست اگر پای آنجا بر نهم که همتست بجای بر رسم که ملایکه حجابت را آنجا راه نبود.