وشا. [ وَ ] ( اِ ) گیاه اشق. ( فرهنگ فارسی معین ). وشا. [ وَ ] ( اِ ) صمغی است که بخور کنند بوی خوش را، این صمغ معطر است و در آتش ریزند و آن صمغ فرولا گالبانی فرا باشد، و آن را باریجه نیز نامند: کندر و وشا. ( گیاه شناسی گل گلاب ).
معنی کلمه وشا در فرهنگ فارسی
(اسم ) اشق صمغی است که بخور کنند بوی خوش را این صمغ معطر است و در آتش ریزند و آن صمغ فرولاگالبانی فرا باشد و آنرا باریجه نیز نامند کندر و وشا
منصب و مال و عزتم حشمت و جاه و دولتم نیست بدست وشا کرم بر در درگه مغان
سوی بهشت و حور او میل نمیکند دیگر هر که چو من ببرد ره حور وشا بسوی تو
مرتع بیدلنگ و ابریشم یکی از مراتع بکر و دست نخورده در استان فارس به مساحت تقریبی 1000 هکتار می باشد که پوشیده از انواع گونه های گیاهی درمنه ، آنغوزه ، وشا و ... می باشد. برای اولین بار در ایران کشت گونه آنغوزه در مزارع زراعی این محل هم بصورت بذرکاری و هم بصورت نهال کاری انجام شده و اکنون چندین سال می باشد که مورد بهره برداری قرار میگیرد . همچنین مراتع بیدلنگ بطور کامل پوشیده از گیاه آنغوزه میباشد
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ ابن جریر گفت موسی بزبان عبری موشی گویند و مو آب باشد وشا درخت یعنی او را بنزدیک آب و درخت یافتند آن گه که یافتند در سرای فرعون. و موسی از فرزندان لاوی بن یعقوب بود: موسی بن عمران بن یصیر بن ناهث بن لاوی بن یعقوب.
پری وشا تو چه ترکی که کم فرشته بود به شکل و شیوه و خوی و سرشت و اخلاقت