وسنان
معنی کلمه وسنان در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه وسنان
به تیغ وسنان و به گرز گران بکشتند چندان ز یکدیگران
سوی هر خانه دویدند بصمصام وسنان در هر دکه گشادند بکوپال و تبر
تیر مژگان وسنان قد و زره موشده ای رستم مملکت حسن نه بر زو شده ای
زبی آبی و زخم تیر وسنان برفت از تن زورمندش توان
برگشت هر که طاقت تیر وسنان نداشت چون شاه تشنه کار بشمر و سنان نداشت
نه اندیشه بودش ز تیر وسنان نه بیمی ز بسیاری دشمنان
هم از گرد ره بر جهانجو بتاخت عنان درکشید وسنان برفراخت
بسی زخم تیغ وسنان بر تنش خلیده بسی تیر در جوشنش