وزرگ

معنی کلمه وزرگ در لغت نامه دهخدا

وزرگ. [ وُ زُ ] ( ص ) بر وزن و معنی بزرگ است چه در کلام فارسی بای ابجد و واو به هم تبدیل می یابند و به عربی عظیم گویند. ( آنندراج ) ( برهان ) ( انجمن آرای ناصری ) ( ناظم الاطباء ).
- وزرگ فرماندار، وزرگ فرماذار ؛ رئیس الوزراء. ( ایران در زمان ساسانیان 67 ). صدراعظم دوره ساسانی. ( کریستن سن ).
- وزرگمهر ؛ بزرگمهر. بوذرجمهر.

معنی کلمه وزرگ در فرهنگ فارسی

( صفت ) بزرگ

جملاتی از کاربرد کلمه وزرگ

به گفته کریستین سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان، از دوران یزدگرد اول، وزیر اعظم که به آن وزرگ فرمذار می‌گفتند، بعد از پادشاه در راس قدرت قرار می‌گرفت. وزیر اعظم یزدگرد اول، مهر نرسه بوده‌است. او پسر ورازگ، عنوان هزار بندگ را داشت که این عنوان یادآور سپاه جاویدان عصر هخامنشی است. مورخان نیای او را به خانواده سپندیاد یکی از هفت خاندان اصیل عصر ساسانی نسبت داده‌اند. در دوره بهرام گور همچنان سمت وُزُرگ فَرمَذار را برعهده داشت.
منصب وزارت اعظم که خلفا برقرار کردند و در میان دول اسلامی متداول گردید، تقلید مستقیم از مقام وزرگ فرمذار ساسانیان بوده‌است؛ از این سبب تحقیقاتی که دانشمندان عرب در اصول سیاست کرده‌اند و آنچه در باب مقام و منصب وزیر بزرگ گفته‌اند، عموماً در حق وزرگ فرمذار عهد ساسانی صحیح است.
به نظر می‌رسد که در شاهنامهٔ فردوسی، بین برادر بهرام و مهرنرسه، به‌دلیل آنکه نام مشابهی داشتند، سردرگمی وجود دارد. اما بسیاری از کارهای نسبت‌داده‌شده به برادر بهرام، به‌عنوان فرمانروای خراسان بزرگ، به حوزهٔ وظایف وزرگ فرمذار تعلق دارد.
خسرو یزدگرد یکی از بزرگان ایران ساسانی و وزرگ فرمذار یزدگرد یکم (ح. ۳۹۹–۴۲۱) بود. او در سال ۴۱۰ میلادی همراه با مهرشاپور به نمایندگی شاهنشاه به شورای سلوکیه-تیسفون نسطوری‌ها فرستاده شد. خسرو یزدگرد دومین فردی است که پس از ابرسام از او با عنوان وزرگ فرمذار (وزیر بزرگ) یاد می‌شود. احتمالاً مهرنرسه جانشین او شده‌است.