وحود

معنی کلمه وحود در لغت نامه دهخدا

وحود. [ وُ ] ( ع مص ) وحادة. وحودة. وحد. وحدة. حدة. ( ناظم الاطباء ). تنها و یکتا ماندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

جملاتی از کاربرد کلمه وحود

لیتیم-۴ به عنوان ایزوتوپ میانی در برخی از واکنش‌های همجوشی هسته‌ای می‌تواند به وحود آید.
بستهٔ کامل ویرچوال‌باکس با یک اجازه‌نامه اختصاصی برای استفادهٔ شخصی و آزمایشی، امکان استفاده رایگان برای شخص یا آموزش را فراهم می‌کند. اجازه‌نامه‌ها برای استفادهٔ تجاری از این محصول را می‌توان از اوراکل خریداری کرد، با وجود اینکه امکان استفاده شخصی از این محصول در یک شرکت نیز وحود دارد.