( وافرة ) وافرة. [ ف ِ رَ ] ( ع ص ) مؤنث وافر. رجوع به وافر شود. || ( اِ ) سرین قچقار چون کلان گردد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دنبه قچقار وقتی که کلان گردد. ( ناظم الاطباء ). دنبه بزرگ قوچ. ( از اقرب الموارد ). || هر پیه پاره دراز. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هر قطعه ای از پیه که دراز گردد. ( ناظم الاطباء ). || این جهان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دنیا. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). - ام وافرة ؛ این جهان. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || حیات. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ).زندگی.
معنی کلمه وافره در فرهنگ فارسی
مونث وافر یا هر پیه پاره دراز یا این جهان
جملاتی از کاربرد کلمه وافره
معجم الادبا درباره وی نوشته: «وی حامی شعراء و ادباء و اهل علم بود و مؤلفین وقت کتب خویش بنام او می کردند و صلات وافره از وی می یافتند و از جمله حسن بن احمد الاعرابی المعروف بالاسود الغندجانیست که کتابهای خود را بنام این وزیر نوشت . وفات بهرام بن مافنه بسال 433 هَ . ق . بود.»