واضح کردن

معنی کلمه واضح کردن در لغت نامه دهخدا

واضح کردن. [ ض ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آشکار کردن. هویدا کردن. ایضاح : لحب الطریق لحباً، واضح و روشن کرد راه را. ( منتهی الارب ). || ثابت و روشن کردن. || از تیرگی و ابهام دور ساختن.

معنی کلمه واضح کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - آشکار کردن هویدا کرد . ۲ - ثابت کردن .

جملاتی از کاربرد کلمه واضح کردن

پس از شاهدخت ولز شدن، دایانا به‌طور خودکار به سومین زن عالی رتبهٔ بریتانیا (پس از ملکه و ملکهٔ مادر) مبدل شد و به عنوان چهارمین یا پنجمین شخص در رتبه‌بندی سایر قلمروهای همسود پس از ملکه، دوک ادینبرا، ملکهٔ مادر و چارلز در نظر گرفته شد. پس از چند سال، ملکه به دایانا نشان‌های سلطنتی مختلف را برای واضح کردن عضویت او در خاندان سلطنتی اهدا نمود. نیم‌تاجهای مختلف به او هدیه کرد و مدال عضویت در خاندان سلطنتی الیزابت دوم را به او اعطا نمود.
از این جملهٔ محمدحسین طباطبایی در کتاب شناخت قرآن و دانشنامهٔ رشد چنین نتیجه‌گیری شده‌است: «بنابر این تفسیر به معنای برداشتن پرده ابهام و نشان دادن معنای باطنی و درونی الفاظی است که در نگاه اول به دست نمی‌آید. از این رو تکیه بر معنای ظاهری آیات را تفسیر نمی‌نامند.» و نیز آمده: «تفسیر یعنی روشن ساختن مفهوم آیات قرآن مجید، و واضح کردن منظور پروردگار.»سیوطی نیز در الاتقان این تعریف را ارائه کرده‌است: «تفسیر علمی است که از احوال قرآن از نظر دلالت بر مرادش متناسب با درک و فهم بشر بحث می‌کند».