هیچ وقت. [ وَ ] ( ق مرکب ) هرگز. هیچ گاه : چو من دستگه داشتم هیچ وقت زبان مرا عادت «نه » نبود.مسعودسعد ( دیوان ص 123 ).ای بزرگی که مثل توننمود هیچ وقتی سپهر آینه وار.مسعودسعد.
معنی کلمه هیچ وقت در فرهنگ فارسی
هرگز هیچگاه
جملاتی از کاربرد کلمه هیچ وقت
دریا کرانه دارد و دریای فضل تو ننموده هیچ وقت کسی را کران خویش
وی نماد شخصیتی شرور، پلید، قدرتمند، با نفوذ و نابغه است، یا به عبارتی دست پشت پردهٔ تمام جنایاتی که اتفاق میافتند (که هیچ وقت گیر نمیافتد) از همکاران او میتوان به سرهنگ سباستین موران اشاره کرد
بنا بر برخی گزارشها، دایانا در اواخر عمرش تصمیم به ازدواج دوباره گرفته بود. کسی که وی میخواست با او ازدواج کند دودی الفاید نام داشت. این خبر حتی از ماجرای رابطهٔ دوبارهٔ چارلز و کامیلا داغتر بود زیرا اگر این ازدواج صورت میگرفت دایانا القاب سلطنتیاش را از دست میداد. این ازدواج هیچ وقت صورت نگرفت زیرا در ۳۱ اوت ۱۹۹۷، دایانا در یک تصادف شدید رانندگی کشته شد. وی آن شب به همراه الفاید و رانندهاش برای فرار از دست عکاسان از در پشتی هتل خارج شد و قصد خروج از پاریس را داشت.
بنگر چه سودمند شکارم که هیچ وقت از چنگ روزگار نگردم همی رها
در هیچ وقت خدمت مردی نکردهای و آنگه نشسته صحبت مردانت آرزوست
بعد از بازی دوم، لی گفت من احساس "لال بودن" میکنم:از آغاز بازی من نمیتوانستم هیچ وقت یک حرکت دست بالا را در نظر بگیرم و آلفاگو برنده تام است." او بخاطر شکستهایش عذرخواهی کرد سه چیز را بعد از بازی تخمین زد و اقرار کرد که: «من توانایی آلفاگو را دست کم گرفته بودم و فکر میکردم ضعیف است.»
او با وجود بدهیهایی که باشگاه استقلال باید به او پرداخت میکرد، هیچ وقت از این تیم شکایت نکرد.
تولا سیّاریان به ابی العبّاس سیاری کنند، رضی اللّه عنه و وی امام مرو بود اندر همه علوم، و صاحب ابوبکر واسطی بود و امروز اندر نسا و مرو از اصحاب وی طبقهای بسیارند و هیچ مذهب اندر تصوّف بر حال خود نمانده است الا مذهب وی؛ که به هیچ وقت مرو یا نسا از مقتدایی خالی نبوده است که اصحاب وی را بر اقامت مذهب وی رعایت میکرده است تا الی یومنا هذا.
گرچه ز هیچ جنس ندیدم من این عنا نه هیچ وقت خوانده ام از هیچ داستان
بیگانه ام ز مردمی گر من به هیچ وقت جز با رضای تو دل خود آشنا کنم
اگر چه موج برآورد سالها دریا به هیچ وقت نیفکند بر کران گوهر
همه طرایف فضل و هنر نتیجه اوست به هیچ وقت نبرد از این نتیجه نتاج
در سال ۲۰۰۱، کورزیوس و بن چستنات یک شرکت طراحی وب را اداره میکردند و میل چیمپ را که به طور مشترک مالک آن هستند، به عنوان یک برنامهٔ جانبی تأسیس کردند. این شرکت همیشه به صورت خودتامین مالی بوده است و هیچ وقت هیچ بودجهٔ دریافت نکرده است.
پالپاتین به او میگوید که هیچ وقت مرگ ری را نمیخواسته و بلکه میخواسته ری را به سمت تاریک بکشاند و او را مانند خودش و جانشین خودش کند. سپس خواست که ری او را بکشد تا روح تمام سیتها که درون او است به ری انتقال پیدا کند و به ملکه پالپاتین و صاحب کل کهکشان تبدیل شود ولی ری قبول نمیکند ولی وقتی پالپاتین به او نشان میدهد دوستانش دارند میمیرند و نمیتوانند جلوی محفل یکم بایستند
«خالکوبی جزو مراسم زورخانه نبوده و هیچ وقت مخصوص ورزشکار و پهلوان نیست. خالکوبی تنها از نیم قرن گذشته در زورخانهها رایج شدهاست. در عکسهای قدیمی تر اثری از خالکوبی بر دست و بازو و سینه پهلوانان دیده نمیشود.»
این جرم فشرده همدم یک ابر غول آبی است که در طی۰٫۰۰۰۰۱۶±۵٫۵۹۹۸۲۹روز به دور مرکز ثقلشان میگردند. از دید زمین، این جسم فشرده هیچ وقت پشت ستاره دیگر نمیرود؛ به عبارت دیگر، این سیستم دوتایی به هیچ وجه گرفتی نیست. اگرچه، انحراف مداری مدار این دو، در بررسیهای سال ۲۰۰۷ ۶٫۸±۴۸٫۰° است، و اینگونه معنی میدهد که نیمقطر بزرگ حدود ۰٫۲ واحد نجومی است، یا ۲۰٪ فاصله زمین تا خورشید. خروج از مرکز این مدار بسیار پایین و در حدود ۰٫۰۱±۰٫۰۶ است؛ که بسیار نزدیک به دایره میباشد. فاصله زمین تا این سامانه برابر ۲٬۰۰۰ پارسک (۶٬۰۰۰سال نوری) است که توسط قمر مصنوعی ابرخس اندازهگیری شدهاست، اما در مورد این مقدار شک و تردیدهایی وجود دارد.
روایت شاهسونها متفاوت با روایت مالکم است. اما در تضاد با آن نیست و تنها در جزئیات اختلاف وجود دارد. شاهسونها نیز مهاجرت اجدادشان را از آناتولی تأیید نمودهاند. روایت رسمی و مورد قبول افراد ایل که در نوشتههای مربوط به ایل شاهسون نیز منعکس گردیده، در قرن حاضر اولویت یافتهاست. به اعتقاد شاهسونها ایل شاهسون از سی و دو طایفه با موقعیتی برابر تشکیل شدهاست. شاهسونها مدعی هستند که آنان هیچ وقت تحت امر یک رئیس ارشد نبودهاند.. مطابق نظریههای رایج، شاهسونها در زمان صفویه در مغان به سر میبردهاند. اما در مورد بومی بودن یا مهاجر بودن آنها به منطقه و در صورت پذیرش مهاجرت، بر سر زمان مهاجرت اختلاف دیدگاه وجود دارد.
بگرفت چارسوی رخت زلف و هیچ وقت یک شب جهان چو روی تو در چارده نداشت
کنار عاطفت تست مأمن فضلا که هیچ وقت نگیرند از آن کنار کنار
ترنر هر چه بزرگتر میشد رفتارش نیز عجیبٰتر میشد. او دوستان صمیمی کمی داشت به جز پدرش که نزدیک به سی سال با او زندگی کرد و در کارگاه او به عنوان دستیار کار میکرد. مرگ پدرش در سال ۱۸۲۹ تأثیر بسیار عمیقی بر او گذاشت و بعد از آن دچار حملات افسردگی شد. او هیچ وقت ازدواج نکرد اما با زنی بیوه و بزرگتر از خودش به نام «سارا دانبی» رابطه داشت. او معتقد بود که پدر دو دختر آن زن که متولد سالهای ۱۸۰۱ و ۱۸۱۱ هستند، بودهاست.