هوی و هوس

معنی کلمه هوی و هوس در لغت نامه دهخدا

هوی و هوس. [ هََ وا وُ هََ وَ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) میل و خواهش نفس :
حقیقت سرایی ست آراسته
هوی و هوس گرد برخاسته.سعدی.رضا و ورع نیکنامان حر
هوی و هوس رهزن و کیسه بر.سعدی.

معنی کلمه هوی و هوس در فرهنگ فارسی

میل و خواهش نفس

جملاتی از کاربرد کلمه هوی و هوس

چه می‌کنی هوس، ای اوحدی، نصیحت مردم؟ چرا بساط هوی و هوس فرو ننوردی؟
مدتی در پی هوی و هوس عرصه بر و بحر پیمودم
مرا حدیثی هوی و هوس مکن تعلیم هنروران نپسندند خود پسندیدن
وی مست زجام هوی و هوس یک ره زشراب معاصی بس
برخلاف رویکرد عمدتاً غیرمتعارف در ناتو، با توقف و شروع به دفاع مدنی بسته به هوی و هوس هر دولت تازه انتخاب شده، اتحاد جماهیر شوروی استراتژی نظامی پایدارتری برگزید که جنگ هسته ای برنده را برای شوروی ممکن می‌ساخت سربازان دفاع مدنی اتحاد جماهیر شوروی نقش اصلی را در عملیات عظیم نجات پس از سانحه هسته ای چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ بازی کردند. مأمورین محافظت از نیروهای دفاعی رسماً از سراسر اتحاد جماهیر شوروی به منظور پیوستن به کارگروه چرنوبیل بسیج شدند و براساس تیپ دفاع مدنی کیف تشکیل شدند. این کارگروه وظایف پرخطر را انجام داد. ۵۶ نفر از کشته شدگان این سانحه سربازان دفاعی غیرنظامی بودند.
ز گرفتاری من، عبرت گیر که سرانجامِ هوی و هوس است
ای بستۀ بند هوی و هوس جهدی تا هست این نیم نفس
در هوی و هوس سرو قدت، سلمان را دیده، ابری است، که خون جگرش، باران است
واعظ مگو حدیث بهشت و قصور و حور ما توسن هوی و هوس کرده ایم پی
از چنین حرص و آز دوری به وز هوی و هوس صبوری به
حقیقت سرایی است آراسته هوی و هوس گرد برخاسته