معنی کلمه هوس گوی در لغت نامه دهخدا هوس گوی. [ هََ وَ ] ( نف مرکب )سوفسطایی. اهل سفسطه. ( یادداشت مؤلف ) : شراب حکمت شرعی خورید اندر حریم دین که محرومند ازاین عشرت هوس گویان یونانی.سنائی.
جملاتی از کاربرد کلمه هوس گوی خم چوگان فلک راه ترا می پاید دل خود بر سر میدان هوس گوی مکن پشت که چوگان شود از عاشقی در هوس گوی زنخدان شود