هنو

معنی کلمه هنو در لغت نامه دهخدا

هنو. [ هَِ ن ْوْ ] ( ع اِ ) هنگام. || ( اِخ ) پدر قبیله ای است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه هنو در فرهنگ فارسی

هنگام پدر قبیله ایست

جملاتی از کاربرد کلمه هنو

نگشوده هنو چشم ز مستی شبانه بر رخ نزده آب و به گیسو گل و شانه
در نقطه‌ای بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون سال، نخستین نسلهای ستارگان و کهکشانها تشکیل شدند (زمان دقیق آن همچنان در حال تحقیق و بررسی است) و نخستین ساختارهای بزرگ به تدریج شکل گرفتند. نخستین نسل ستارگان هنو رصد نشده‌اند. این ستارگان احتمالاً بسیار بزرگ (۱۰۰-۳۰۰ جرم خورشیدی) و غیر فلزی بودندو طول عمری بسیار کوتاهتر از ستارگانی که امروزه مشاهده می‌کنیم، داشتند. سوخت هیدروژنی آنها به سرعت به اتمام می‌رسید و به شکل یک ابرنواختر ناپایداری جفتی پس از چند میلیون سال منفجر می‌شدند. برخی نظریات معتقدند که ممکن است ستارگان کوچکی نیز شکل گرفته باشند که همچنان در حال سوختن باشند اما به هر حال نسل اولیه ابرنواخترها بیشتر عناصر شیمیایی که امروزه می‌بینیم را بوجود آوردند.
چو روز وصلت او را روشنایی هنو سوزنده چون روز جدایی
به هدیه جان دهم از بهر بوسه‌ای و هنو درین معامله لعل لبت سخن دارد
هزاران داغ ریش ار ویشم اشمرد هنو نشمرده از اشمرده ویشه