معنی کلمه هنر پروری در لغت نامه دهخدا هنرپروری. [ هَُ ن َ پ َرْ وَ ] ( حامص مرکب ) پروردن و تربیت کردن هنرمندان را. هنر را بزرگ داشتن. کوشش برای هنر : نجوید کسی بر کسی برتری مگر از طریق هنرپروری.نظامی.
معنی کلمه هنر پروری در فرهنگ فارسی ۱- سعی درپیشرفت هنروهنرمندان : واین کمال کرم وغایت سخن رانی وهنرپروریست .
جملاتی از کاربرد کلمه هنر پروری ای هنر پروری که ذات ترا کس ندیدست عیب و همتا نیز از آنکه ظل کرم گسترد همیشه کند حجر بمهر هنر پروری در شهوار آن هنر پروری که ابن یمین در ره او کمینه خاک درست خود پدیدست ز لطف تو که جان هنرست که هنر پروری تو ز میان جانست خاصه کنون که چون تو هنر پروری بود در ملک شاه داور و دارا و قهرمان بر در هر سفله ئی پیش نباشم بپای صدر هنر پروری چونکه مقام منست کنون بر سریر هنر پروری کنم جلوهٔ ملک اسکندری هنر بعهد هنر پروری گرامی شد که ظل سلطنتش جاودان بود یارب چو سنجر هنر پروری کو مرا که تا بشکنم رونق انوری