همایون فر

معنی کلمه همایون فر در لغت نامه دهخدا

همایون فر. [ هَُ ف َ ] ( ص مرکب ) دارای فرّ و شکوه. باشکوه :
هم موفق پادشاهی هم مظفر شهریار
هم مؤیدرای میری ، هم همایون فر همام.فرخی.عید همایون فر نگر سیمرغ زرین پر نگر
ابروی زال زر نگر، بر فرق کهسار آمده.خاقانی.

معنی کلمه همایون فر در فرهنگ فارسی

دارای فر و شکوه با شکوه

جملاتی از کاربرد کلمه همایون فر

ای همایون فر ای همای خرد ای دلیل معارج فلکم
ایا خجسته اثر داور همایون فر که می‌رسد ز تو فر همای را امداد
جواب خصم ترا زیبد ای همایون فر برأی پیر و باقبال نوجوان گفتن
آن همایون فر که تا آرد سعادتها بدست یکزمان از طالعش غائب نگردد مشتری
عید همایون فر نگر، سیمرغ زرین پر نگر ابروی زال زر نگر، بر فرق کهسار آمده
در سایه همای همایون فر او دراج در نشیمن عقبان نشسته است
بر به شاخ ارم ای باز همایون فر و فال تا گشودی پر و بال
در این عید همایون فر علی فرزند بوطالب همان بر اولیا سرور همان بر اصفیا صاحب
کاین ذکر رفیع همایون فر وین نظم بدیع بلند اختر
روزی آن هدهد همایون فر بس که می‌زد به گرد گردون پر