همای مروزی

معنی کلمه همای مروزی در لغت نامه دهخدا

همای مروزی. [ هَُ ی ِ م َرْ وَ ] ( اِخ ) میرزا محمدصادق. از مردم مرو و در خدمت محمدحسین خان پسر بیرامعلی خان قاجار ملقب به فخرالدوله بوده است. از مرو به مشهد رضوی آمده و سپس به نجف رفته وپس از بازگشت در کاشان متوطن شده است و سپس در پایتخت داروغه دفترخانه همایونی گردیده و نگارش وقایع روزانه دربار به عهده او محول شده است ، چند بار ازطرف شاه به سفارت به سرحدات خراسان و عراق رفته است. او را کتابی به نام تاریخ جهان آرا بوده است که به امر شاه تألیف شده بود. زینت المدایح اثر دیگر او و شامل مدایح شعرای دربار ناصرالدین شاه است. درگذشت او را هدایت در مجمعالفصحاء بدون ذکر تاریخ یاد کرده است. رجوع به مجمعالفصحاء چ سنگی تهران ج 2 ص 572 شود.

جملاتی از کاربرد کلمه همای مروزی

در مهٔ ۱۸۲۶، میراک بر خلاف نظر تزار روسیه نیکلای یکم توسط قوای روسیه اشغال گردید. در پاسخ، دولت ایران میرزا محمدصادق همای مروزی را به سنت پترزبورگ فرستاد تا در این باره مذاکره کنند. با این حال ژنرال فرماندار قفقاز، الکسی یرمولوف او را در تفلیس دستگیر نمود.