هم گیر. [ هََ ] ( نف مرکب ) متصل و ملصق. به هم گرفته و چسبیده. ( یادداشت مؤلف ). - هم گیر شدن ؛ ملصق شدن ذرات چیزی به یکدیگر. ( یادداشت مؤلف ). گرفتن و سفت شدن خمیر یا هرچیز ماننده بدان. ( یادداشت دیگر ).
معنی کلمه هم گیر در فرهنگ فارسی
متصل و ملصق بهم گرفته و چسبیده
جملاتی از کاربرد کلمه هم گیر
پیتر (پیتی) به سر کارش برمیگردد. مشتری خاص او آقای ادی (یا دیک لورنت) است که معشوقهای بنام آلیس دارد. آلیس دقیقاً همانند زن فرد است. پیتی و آلیس دور از چشم آقای ادی به هم دل میدهند و هم آغوشی دارند. آقای ادی که یک گانگستر است پیت را تهدید میکند که اگر آن دو را با هم گیر بیندازد هر دو را نابود میکند. پیتر و آلیس تصمیم به فرار میگیرند.
کویت توسط عراقیها اشغال شدهاست و بیش از ۱۷۵ هزار هندی در کویت کار میکنند که آنها هم گیر افتادهاند تاجر ثروتمندی به نام رانجیت کاتیال (آکشی کومار) برای هندیها کمپی احداث میکند و آنها را پناه میدهد، در حالی که او و خانواده اش میتوانند کویت را ترک کنند او برای کمک به هموطنانش در کویت میماند.
من همیگویم بس و تو مفضلم گفته کین هم گیر از بهر دلم
تو هم گیر ازین دست ای خواجه پند بدین دست بگشای از پای بند