جملاتی از کاربرد کلمه هم پنجه
ای که دست قدرتت، هم پنجه ی صنع خداست مشت خاکی قابلم، گر می کنی آدم مرا
چو خسرو به آن پنج هم پنجه شد وزان بازوی فکرتش رنجه شد
کجا گوساله هرگز رنجه گردد که با شیری چنین هم پنجه گردد
گاه هم پنجه ددت سازند گاه در دام دیوت اندازند
دو شیر شرزه با هم پنجه بر زد دو پیل ژنده سر بر یک دگر زد
بازویت را، رنجه گشتن شرط نیست با قضا هم پنجه گشتن شرط نیست
هم بازوی او ز کار رفته هم پنجه اش از شکار رفته