هم وقت
معنی کلمه هم وقت در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه هم وقت
بود هم وقت دائم آن دائم که صوفی را بود سامان دائم
تعداد داوران یک مسابقهٔ بسکتبال ۶ نفر است. از این ۶ نفر ۳ داور در درون زمین بر جریان بازی نظارت میکنند که یکی از آنها سرداور و دو نفر دیگر داور هستند. در کنار زمین هم ۳ نفر هر یک وظیفهای خاص را انجام میدهند. یک نفر ثبتکنندهٔ امتیازها و خطاها (منشی) یک نفر مسئول ۲۴ ثانیه و هم وقت نگهدار است. خطاهای عمدهای که داوران به آن توجه دارند عبارتند از تخلف در حمله، رانینگ، دبل، سه ثانیه، خطاهای برخورد و سد مسیر.
«اوایل که با رقیه و دو دختر دیگرم فوتبال بازی میکردم انگشتنمای شهر شده بودم و روزی نبود که از سوی آشنا و فامیل سرزنش نشوم. با آنها از کودکی در زمین خاکی و چمن بازی میکردم و هنوز هم وقت کنم، پا به پایشان بازی میکنم. رقیه حدود سه، چهار سالش بود که به فوتبال و توپ علاقه نشان داد و در ۵ سالگی وارد دنیای فوتسال شد. پس از ۷ سال دوباره فوتبال را از سر گرفت و توانست با بازی خاصش به تیم نوجوانان کشور دعوت شود.»
هم وقت بر آمدن دمش سرد بود هم وقت فرو شدن رخش زرد بود
گفتمش تا کی جفا کاری و خونخواری و جور گفت شاید نوبتی هم وقت دلداری شود