هم مادری

معنی کلمه هم مادری در لغت نامه دهخدا

هم مادری. [ هََ دَ ] ( ص مرکب ) هم مادر. دو تن که از یک مادر زاده اند : در منصف ذوالقعده سنه خمس وستمائه برادر هم مادری عجمشاه امیر زنگی و چند امیر غز به تخت اعلی پادشاه آمدند. ( المضاف الی بدایعالازمان ص 41 ).

معنی کلمه هم مادری در فرهنگ فارسی

هم مادر دو تن که از یک مادر زاده اند

جملاتی از کاربرد کلمه هم مادری

بومی‌های آرژانتین از اقوام سرخپوست کشور آرژانتین هستند که حدود یک و نیم درصد جمعیت کشور را دربر گرفته و نزدیک به ۶۰۰٬۰۰۰ تن جمعیت دارند. گروه‌های سرخپوست آرژانتین ۳۶ قوم را شامل شده و در مناطق مختلف خاک این کشور به‌سر می‌برند. در سال ۲۰۰۶ در یک تحقیق ژنتیکی که در دانشگاه بوینوس آیرس انجام شد نشان داد که از ۳۲۰ دانشجوی آرژانتینی بیش از ۵۶٪ از یک سو سرخپوست تبار بوده‌اند و ۱۱٪ هم از سوی نیای پدری و هم مادری سرخپوست بنظر رسیدند. امروزه بیشتر بومیان آرژانتین اسپانیایی زبان شده‌اند و زبان بومی به مناطق روستایی و کوهستانی محدود شده است.
یک تکنیک دیگرنمودار بادبزنی است که یک نی دایره شامل حلقه‌های متحدالمرکز است، شخص مورد نظر در داخلی‌ترین دایره است، دایرهٔ دوم دو قسمت می‌شود (هر قسمت یکی از والدین)، دایرهٔ بعدی چهار قسمت و به همین ترتیب ادامه می‌یابد. این نمودار هم اجداد پدری و هم مادری را نمایش می‌دهد.