هم باد
معنی کلمه هم باد در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه هم باد
رویندگی آن کن کز خاک درش بینی هم آب رخ قیصر، هم باد سر خاقان
که گوید حال زارم با تو هم باد که در عالم جز او محرم ندارم
زدست تو هم باد در دست دارد زچندان درست مدوّر شکوفه
لیکن شکر آنکه شد آنرنج منقطع هم ابر درفشان شد و هم باد زرفشان
بلبلم اما نصیبم این که بعد از مرگ هم باد نتواند که خاک من به گلزار افکند
ور گل نه باندام کند خدمت تو هم باد صباش پوست از سر بکند
نصیبم باد یا رب وصل او دور از رقیب اما رقیب از وصل او هم باد یارب بی نصیب اما
هم آب در روانی و هم باد در روش هم سنگ در گرانی و هم موج در شنا
هرگز نکند یاد من آن آهوی مشکین هم باد که بویی بهر ایام فرستد
با حکم رایض تو بمیدان امتحان هم باد تیز تک شد و هم آب را هوار