هفت کرده. [ هََ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آرایش کرده. آراسته. دارای آرایش کامل. هرهفت کرده : سحرگه این عروس هفت کرده برون آمد به ناز از پشت پرده.نظامی.رجوع به هرهفت کرده شود.
معنی کلمه هفت کرده در فرهنگ فارسی
آرایش کرده آراسته دارای آرایش کامل هر هفت کرده
جملاتی از کاربرد کلمه هفت کرده
گوش یشت یشت نهم کتاب اوستا میباشد که در ستایش گائوشا یا گوش ایزد یا ایزدبانوی نگهبان چارپایان سروده شدهاست. این یشت دارای هفت کرده و سی و دو بند است و بهنام درواسپ یشت نیز شهرت دارد. درواسپ واژهای اوستایی برای گوش ایزد بود که معنی دارنده اسبان تیزرو میدادهاست.
هر هفت کرده حور و بپوشید هفت رنگ رخ برده بود و در کف پایش بسوده بود
دین یشت شانزدهمین بخش یشتها در کتاب اوستا است که دارای هفت کرده و بیست بند است و در به نام دین سروده شدهاست. واژه دین که در زبان عربی هم به همین مفهوم بهکار میرود، در زبان اوستایی دو مفهوم دارد؛ یکی دین که به صورت دئنا عنوان میشده و دیگری به مفهوم وجدان. هرچند که نام این یشت در وصف دین است اما از دین نامی برده نشده و بیشتر این یشت به ستایش ایزدبانوی دانش و معرفت چیستا میپردازد.
چون تو هر هفت کرده آیی حور بر تو هر هفت زیور اندازد
یکی همچون زنی هر هفت کرده دگر مانند مردی ارغنون زن
در انتظار تو هر هفت کرده است بهشت نظر سیاه مگردان به هر تماشایی
دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار همچون مه دو هفته و هر هفت کرده یار
سر هفت کرده غنچه رعنا ز حجله باز آمد به عرصه گاه ریاحین عروس وار
کنیزانی هه هر هفت کرده به هودج در پس زربفت پرده
عروس خوش نظر هر هفت کرده عجب رنگی برون آرد ز پرده
ماه دو هفت سال من آن یار نازنین هر هفت کرده آمد یک هفته پیش ازین
ز یکسو دلبران هر هفت کرده برقع افکنده همه هستند رشک خامه صورتگر مانی