هفت پایه

معنی کلمه هفت پایه در لغت نامه دهخدا

هفت پایه. [ هََ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) هرچیز که دارای هفت پایه باشد :
کمر هفت چشمه را دربست
بر سر تخت هفت پایه نشست.نظامی.

معنی کلمه هفت پایه در فرهنگ فارسی

(اسم ) دارای هفت پایهورکن . یا تخت ( سریر ) هفت پایه . تخت پادشاهی که دارای هفت پایهاست : (( (بهرام ) کمرهفت چشمه را بربست برسرتخت هفت پایهنشست . ) ) (هفت پیکر )

جملاتی از کاربرد کلمه هفت پایه

معراج هفت پایه از آن ساخت تا رسد کیوان بپاسبانی بام سرای تو
ای آنکه همتت چو کند خطبه علو گردون هفت پایه کند میل منبری
چون خطبه مدیح تو خواند زبان او گردون هفت پایه ورا منبری کند
کبوتر خانه شکل هفت پایه به یک ره مرغ شب بنهاد خایه
دست اعلی بر علی برکش همایون تخت را هفت پایه دیگر از گردون گردان در رسید
وین عجایب تر که تا خطبه به نامت بشنود آسمان این هفت پایه پیش منبر می کشد
خود چه باشد پیش او هفت آسمان بر مثال هفت پایه نردبان
به هزار پایه مدحت به کجا رسیده ام من که به هفت پایه گردون رسدت به نردبانی
زبهرفکرتم بربام مدحت زچرخ هفت پایه نردبا ن باد
الا تا برین منبر هفت پایه بود تیر فصّال و برجیس خاطب