هفت هیکل

معنی کلمه هفت هیکل در لغت نامه دهخدا

هفت هیکل. [ هََ هََ /هَِ ک َ ] ( اِ مرکب ) هفت آسمان. ( برهان ) :
به این هفت هیکل که دارد سپهر
سرم هم فروناید از راه مهر.نظامی.|| هفت زمین. || تعویذها و بازوبندها را نیز گویند. ( برهان ). || هفت دعاست که در هر روز هفته یک دعااز او خوانند که موجب امن و سلامت باشد. ( غیاث ).

معنی کلمه هفت هیکل در فرهنگ فارسی

هفت دعا است که در هر روز هفته یک دعا از او خوانند که موجب امن و سلامت و دفع چشم زخم میباشد .
هفت آسمان هفت زمین

جملاتی از کاربرد کلمه هفت هیکل

نقطه اصل گرچه ما دانی هفت هیکل به ذوق برخوانی
من آن کسم که مرا نیست هفت قطعه نو چو هفت هیکل من حرز هفت اندام است
دیوان من که روضه ی انوار مدح تست بر هفت هیکل فلکش زیبد افتخار
بآیتی که دبیران صنع لم یزلی نوشته اند برین هفت هیکل از زنگار
نسخهٔ گنجنامه گر جوئی هفت هیکل بگیر از او می خوان
گر بخواهی هفت هیکل نزد ما حرفی از ام الکتاب است ای پسر
دل بود آئینه گیتی نما هفت هیکل را اگر خوانی دل است
معنی چار حرف و هفت هیکل جمع و تفصیل آن بیان من است
حق تعالی وصف او فرمود در قرآن تمام هفت هیکل هر که خواند آیتی در شأن اوست
به این هفت هیکل که دارد سپهر سرم هم فرو ناید از راه مهر