هفت بحر

معنی کلمه هفت بحر در لغت نامه دهخدا

هفت بحر. [ هََ ب َ] ( اِ مرکب ) هفت دریا. ( یادداشت مؤلف ) :
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک روی تر شوی.حافظ.

معنی کلمه هفت بحر در فرهنگ فارسی

در قدیم در روی زمین هفت دریا تصور میکردند و همچنین درنزد عرب پیش از اسلام و بعد از اسلام مهمترین دریاها نام برده اند و در ادبیات پارسی نیز هفت دریا هفت آب هفت بحر بسیار آمده است که عبارت بود از : ۱ - دریای اخضر . ۲ - دریای عمان . ۳ - دریای قلزم ( بحر احمر ) . ۴ - دریای بربر . ۵ - دریای اقیانوس . ۶ - دریای قسطنطنیه که آنرا بحر الروم نیز گویند. ۷ - دریای اسود و بعضی دریای چین دریای مغرب دریای روم دریای نیطس دریای طبریه دریای جرجان و دریای خوارزم نوشته اند .
هفت دریا

جملاتی از کاربرد کلمه هفت بحر

یکی ز صد ننویسند وصفش ار به مثل نه آسمان شود اوراق و هفت بحر مداد
یک قطره ز هفت کشور ماست از ماهی هفت بحر تا ماه
همای عرش خداوند شمس تبریزی که هفت بحر بود پیش او یکی قطره
و چنانک صدیقان و سالکان راه فرمودند که برین هفت بحر گذر کنید تا بتوحید رسید این هفت بحر را فرمودند که بر سدّه رسالت آن مهتر عالم (ص) گذر کنید و هر موجی از شرع او توقیعی بستانید و هر قطره‌ای از عهد او مدد خواهید تا پس آن گه منازل دوستان ما را بشائید اینست رمز آن پیر طریقت که گفت: هر حقیقتی که از سینه عارف سر برزند تا دو گواه شریعت بر درستی وی گواهی ندهد آن مقبول حق نشود.
بردار طالبان را وز هفت بحر بگذر منگر به گاو و ماهی وز صد چنین گذر کن
گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقا
گر هفت بحر هشت شود نیست طرفه زانک بی او ز دیده قلزم دیگر گشاده ام
انتساب گوهر پاکش ببحر الاتنساب هفت بحر آمد که او بحر محیط کبریاست
شیری که گر سمند به دریا در افگند از هفت بحر گرد بر آرد به هفتخوان
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی