هشت یک

معنی کلمه هشت یک در لغت نامه دهخدا

هشت یک. [ هََ ی َ / ی ِ ] ( اِ مرکب ) یک هشتم. یکی از هشت بخش هر چیزی. ثُمن. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح فقه ) ارثی که زن صاحب اولاد از ترکه شوی برد. ( از یادداشتهای مؤلف ).

معنی کلمه هشت یک در فرهنگ فارسی

یک جزوازهشت جزو یک هشتم ( ۱/۸ ) ثمن .

جملاتی از کاربرد کلمه هشت یک

جبرئیل آمد و آیت آورد: یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ... رسول خدا آن عمّ ایشان را بر خواند و گفت: از آن مال که بر گرفتی دو سیک دختران سعد راست، و هشت یک زن وی را، و باقی که بماند ترا و اول میراث که در اسلام قسمت کردند این بود.
جعبه دندهٔ استاندارد در مارک هشت یک مدل ۴ سرعته دستی بود و بیشینه سرعت آن به ۱۰۶ مایل بر ساعت (۱۷۰٫۶ کیلومتر بر ساعت) می‌رسید.
وظیفه پنجم آن که اگر زکوه دهنده عالم نباشد که از کدام سهم است، بپرسد که این از سهم مساکین می دهی یا از سهم غارم مثلا تا اگر وی بدان صفت نباشد و مقدار هشت یک زکوه خویش به وی دهد، نستاند که به مذهب شافعی جمله به یک تن نتوان داد.